نقش امام موسي صدر در ارتقاي جايگاه شيعيان لبنان(2)
نقش امام موسي صدر در ارتقاي جايگاه شيعيان لبنان(2)
نقش امام موسي صدر در ارتقاي جايگاه شيعيان لبنان(2)
2-2. فعاليت هاي سياسي امام موسي صدر
آيت الله صدر با جديت و تلاش خود، اهدافي را از تأسيس اين مجلس دنبال مي کرد که مهم ترين آنها عبارتند از :
1- موضع گيري کامل اسلامي از نظر فکري، علمي، مبارزه و جهاد؛ 2- تنظيم شئون طايفه اي شيعيان و بهسازي اجتماعي و اقتصادي آنان؛ 3- اقدام اساسي جهت عدم تفرقه ميان مسلمانان و سعي فراوان به منظور وصول به وحدت کامل؛ 4- همکاري با همه طوايف مذهبي لبنان و کوشش براي حفظ وحدت کشور؛ 5- توجه و مراقبت نسبت به مسئوليت هاي ملي و وطني و حفاظت از استقلال و آزادي لبنان و پاسداري از سرزمين، مرزها و حدود کشور؛ 6- مبارزه اي پيگير با جهل، فقر، تخلفات، ستم اجتماعي و فساد اخلاقي؛ 7- ياري، مساعدت و پشتيباني از مقاومت فلسطين و همکاري با دولت هاي مترقي و برادران عرب در آزادسازي سرزمين هاي غصب شده توسط رژيم اشغالگر قدس و ... (حجتي کرماني، 1364، ص 22).
با تلاش هاي پيگير آيت الله سيد موسي صدر و پيشنهاد ايشان، نمايندگان شيعيان در مجلس شوراي لبنان، يک طرح قانوني را تقديم مجلس کردند و با تصويب مجلس و امضاي رئيس جمهور لبنان، شيعيان در سال 1967 اجازه يافتند مجلسي را به نام « المجلس الاسلامي الشيعي الاعلي» براي دفاع از حقوق حقه خود تأسيس کنند (اباذري، 1381، ص 115).
در تاريخ 23 مي 1969 ايشان به رياست اين مجلس انتخاب شد و با اعطاي لقب « امام» به وي، رسماً به عنوان رهبر طايفه شيعيان لبنان انتخاب شد (شرف الدين، 1996، ص 131)؛ بدين ترتيب پس از مطرح شدن امام موسي صدر به عنوان رهبر شيعيان، روحانيون لبنان براي نخستين بار داراي جايگاهي بلندمرتبه و ارزشمند در ميان اقشار مختلف طايفه شيعه شدند و ابزاري قانوني براي فعاليت هاي تشکيلاتي در اختيار آنان قرار گرفت (اسداللهي، 1379، ص 32)؛ زيرا قدرت سياسي در لبنان به طور عمده ميان ماروني ها و اهل سنت تقسيم مي شد و شيعه از وزن سياسي و جايگاهي محکم برخوردار نبود؛ لذا عمده ترين فايده اين مجلس براي شيعيان لبنان، ايجاد روحيه خودآگاهي در ميان شيعيان و افزايش نفوذ در سياست لبنان بود تا به حقوق خود در جامعه طايفه اي لبنان دست يابند.
با تشکيل مجلس اعلاي شيعه، گرچه شيعه ابزار قانوني اول براي کسب قدرت در لبنان را به دست آورد، ولي با اين حال امام موسي صدر به خوبي درک کرد که نياز شيعيان لبنان به حمايت يک قدرت پر توان خارجي، تضمين ديگري براي اين طايفه به شمار مي آيد و از آنجايي که همه طوايف عمده لبنان به جز شيعيان از حمايت يک قدرت خارجي بهره مند بودند، لذا ابتدا امام موسي صدر به دنبال جلب نظر ايران به عنوان يک حکومت شيعي بود. علي رغم قبول کمک به شيعيان از سوي محمدرضا شاه و سفر مادر شاه به بيروت و مناطق جنوبي لبنان، خانواده هاي سنتي و صاحب نفوذ شيعه که با طايفه ماروني به ويژه حزب «کاميل شمعون» اتحاد سياسي داشتند، به کمک منصور قدر (سفير کبير ايران در بيروت و رئيس ساواک خاورميانه ) نگذاشتند اين کمک نصيب آنان شود (قوچاني، 1385/5/5).
در راستاي کسب ابزار دوم براي قدرت يابي شيعيان در لبنان، به ناچار امام موسي صدر در سال 1973 با سوريه به رهبري مرحوم حافظ اسد دست به ائتلاف سياسي زد و به دنبال آن، ايشان با شيعه دانستن علوي هاي سوريه - که حافظ اسد نيز جزء آنها بود - به اين ائتلاف مشروعيت ديني داد و در مقابل، حافظ اسد نيز به کمک هاي مالي و سياسي شيعيان و همچنين پشتيباني نظامي و تسليحاتي مبادرت ورزيد (عليزاده، 1368، ص 192)؛ بدين ترتيب منافع شيعيان که هيچ گاه مورد توجه و حمايت قدرت خارجي قرار نگرفته بود، آشکارا با منافع سوريه هماهنگ شد و در نهايت نيز دومين ابزار کسب قدرت شيعيان فراهم شد؛ در واقع، با اين دو کار هدف استراتژيک امام موسي صدر آن بود تا شيعيان لبنان را همسان ديگر طوايف، در تمامي عرصه هاي حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي آن کشور مشارکت دهد.
با آغاز دهه 1980، مسئله بحران جنوب لبنان به دغدغه اصلي و محوري در حرکت سياسي امام موسي صدر تبديل شد. وي اوضاع حاکم بر جنوب لبنان را اعم از فقر مطلق، تعداد زياد بيسوادان و بي توجهي نسبت به امنيت جنوب، نمونه اي از سياست هاي بيمارگونه جنوب مي دانست (شرف الدين، 1996، ص 133-134) و در اين راستا، عامل اصلي محروميت شيعيان و ساير طوايف در جنوب لبنان را اهمال و کوتاهي دولت دانسته، اظهار داشت: « لازم است دولت مستقيماً وارد عمل شود و اين امر تحقق نيافته است... اما در خصوص شرکت و به کار گماردن شيعيان در ادارات و مؤسسات دولتي، شيعيان تنها دسته لبناني اند که حقوق خويش را از قانون کشور استيفا نکرده اند» (قوچاني، همان).
فراخواني هاي مکرر وي براي بهبود بخشيدن به اوضاع جنوب لبنان، پيامي فراتر از توبيخ و سرزنش براي دولت ماروني لبنان داشت و همچنين رهبران سنتي شيعه در منطقه را به مبارزه فرا مي خواند؛ گرچه بخش اعظم اين درخواست ها در خصوص رشد و توسعه منطقه جنوب بود، ولي در واقع اين درخواست ها صرفاً در مسائل عمراني و رفاهي جنوب خلاصه نشد، بلکه در کنار آن مسائل و مشکلات امنيتي و تعرض به جان و مال مردم جنوب بالاخص شيعيان، از نگراني هاي عمده وي بود که دولت در تأمين آن کوتاهي مي کرد. مشکل ديگر براي شيعيان جنوب اين بود که در اين منطقه برخي ظلم هايي از سوي فلسطيني ها بر شيعيان تحميل مي شد؛ لذا امام موسي صدر علي رغم حمايت از مبارزان فلسطيني در ابعاد سياسي ايدئولوژيک (مبارزه با اسرائيل) به آنها نيز براي ادامه وضعيت موجود هشدار داد.
تداوم کوتاهي ها و ظلم به مردم جنوب لبنان، امام موسي صدر را متوجه ايجاد يک تشکيلات سياسي رسمي در کنار مجلس اعلا براي رفع محروميت از جامعه لبنان به خصوص مردم جنوب نمود. وي با هدف ايجاد عدالت و مساوات براي همگان در جنوب لبنان و ساير نقاط اين کشور، معتقد بود بايد بدون هيچ تمايزي بين طوايف لبناني و تنها با تکيه بر مليت لبناني، به دنبال رفع محروميت از جامعه باشيم؛ لذا در اين راستا « حرکت المحرومين» را تأسيس کرد تا ضمن برقراري توازن بين طوايف مختلف لبنان، محروميت را از کل جامعه لبنان بزدايد( حيدر، 1995، ص 49-50). اهداف اصلي شيعيان از اين اقدام عبارت بود از: سهم بيشتر از قدرت، جايگاه مناسب در نظام سياسي لبنان، حفاظت از مناطق شيعه نشين هم مرز با اسرائيل، اختصاص بودجه و طرح هاي عمراني براي مناطق شيعه نشين و رسيدگي به شکايات شيعيان (رابينوويچ، 1368، ص 44). بعد از اين تاريخ، مجلس اعلاي شيعيان بيشتر در سطح رهبران و مجامع رسمي بين المللي فعاليت مي کرد و « حرکت المحرومين» نيز علاوه بر پيگيري اهداف شيعي، وظيفه ساماندهي توده هاي محروم لبنان را بر عهده داشت.
جنبش محرومان به رهبري امام موسي صدر خيلي زود توانست در ميان مردم لبنان به ويژه شيعيان - که از ابتدايي ترين امکانات سياسي و اجتماعي مردم بودند - جايگاه خاصي بيابد. تلاش هاي وي در عرصه اجتماعي باعث شد وي در عرصه سياسي نيز بتواند رهبري سنتي جامعه شيعيان را کنار بزند و خود به نماينده اصلي دردها و خواسته هاي شيعيان تبديل شود. (سلمان، 1386/2/28)؛ گرچه مهم ترين محور فعاليت هاي اين جنبش مبتني بر تأسيس مؤسسات اقتصادي و اجتماعي براي طوايف مختلف لبنان به ويژه محرومان اين کشور بود، ولي در عمل جوانان شيعه براي مقابله با اسرائيل، مخفيانه آموزش هاي نظامي ديدند، در اين راستا پس از ديدار امام موسي صدر با جمال عبدالناصر، گروهي از جوانان شيعه به مصر اعزام شدند تا فنون نظامي را فرا بگرند. با بازگشت اين جوانان به عنوان اولين کادرهاي مقاومت لبنان، عمليات ايذايي مشترک رزمندگان فلسطيني - لبناني در شمال فلسطين اشغالي آغاز شد که اين نوع عمليات هاي مشترک تا اوايل 1972 ادامه يافت. پس از آن، با همت امام موسي صدر، موسسه صنعتي جبل عامل با رياست مصطفي چمران به طور رسمي کادرسازي خود را آغاز کرد (يزدي، 1375، ص 409). شيعيان به رهبري امام موسي صدر، فعاليت هاي نظامي را به صورت مخفيانه ادامه دادند تا اينکه در سال 1975 در يکي از دوره هاي آموزشي در بعلبک، با انفجار ناگهاني يک مين ضد تانک در دست هاي مربي آموزشي، 28 نفر به شهادت رسيدند و 45 تن نيز مجروح شدند. علي رغم اينکه در اين موقعيت هنوز امام موسي صدر فرصت اعلام عمومي حرکت نظامي را مناسب نمي ديد، ولي به ناچار انتشار خبر انفجار در بعلبک، باعث شد امام موسي صدر رسماً ولادت شاخه نظامي « حرکت المحرومين» را تحت عنوان «افواج المقاومه اللبنانيه امل» اعلام نمايد (چمران، 1362، ص 187-188). اين براي اولين بار در تاريخ لبنان بود که طايفه شيعه در چارچوب يک تشکيلات نظامي مستقل و غير وابسته به ديگران، حضور خود را به اثبات مي رساند(صدر، 1386/2/29). گرچه شيعيان با تأسيس اين جنبش تحت رهبري يک نهاد ديني و برخورداري از حمايت کشور سوريه، در صدد بودند به اهداف واقعي خود در جامعه لبنان برسند، ولي در ادامه موانعي همچون شکل گيري جنگ داخلي لبنان، شيعيان را در رسيدن به اهداف خود با مشکل مواجه ساخت .
3-2. شيعيان و جنگ داخلي لبنان
مقبوليت تکثر گرايي مذهبي نزد امام موسي صدر باعث شد وي با تلاش فراوان، حرکت « گفتگوي بين اديان و تقريب مذاهب» را در لبنان به راه بيندازد و بدين ترتيب، قدرت و توانايي رهبري فراطايفه اي وي رو به فزوني رفت (کماليان، 1386، ص 24)؛ اما شکل گيري جنگ داخلي ميان طوايف لبناني در سال 1975 با هدف تأمين منافع طايفه خود، عاملي شد تا امام موسي را در دستيابي به وحدت ملي در لبنان ناکام گذارد.
با شروع جنگ داخلي، وضعيت به گونه اي شد که وي مجبور گشت صرفاً به صورت يک رهبر شيعه رفتار نمايد. او اساسي ترين وظيفه خود را در حفاظت از شيعه و تداوم حضور آن به عنوان يک قدرت موثر در شرايط بي ثبات جنگ داخلي مي دانست و در اين موقعيت، ورود شيعيان به جنگ داخلي را به مصلحت نمي دانست؛ اما با اين حال امام موسي صدر علاوه بر هدايت طايفه شيعه، تمامي تلاش هاي خود را در پايان دادن به بحران داخلي به کار گرفت و در اين راستا با انجام اعتصاب در مسجد عامليه بيروت، سعي در فروکش نمودن جنگ داشت (مرکز مطالعات و تحقيقات امام موسي صدر، 1380، ص 43).
با اتخاذ اين سياست از سوي وي، گرچه بيشتر مناطق شيعه نشين در قياس با ساير طوايف خسارت کمتري ديدند، ولي از هم گسيختگي ناشي از جنگ در نظام عمومي لبنان باعث شده بود امام موسي صدر و يارانش در برابر يک مشکل قرار گيرند و آن اينکه : نظام سياسي اي که آنها قصد حمايت از آن را داشتند، با تجزيه قدرت در لبنان، باعث به هم ريختن تعادل نظام موجود شد و بنابراين از لحاظ قدرت چيزي نصيب شيعيان نشد و آنها عملاً هيچ نقطه مشخصي از خاک لبنان را در اختيار نداشتند (اسداللهي، 1379، ص 40-41). بدين ترتيب جايگاه شيعيان در معادلات سياسي و نظامي لبنان تضعيف شد؛ البته ذکر اين نکته ضروري است که در اين دوران، گرچه جنگ داخلي، عاملي جهت تضعيف شيعيان به شمار مي رفت، ولي با اين حال وقوع دو واقعه بسيار مهم در اواخر دهه 1970 سرنوشت شيعيان را به شدت تحت تأثير قرار داد: « اولي ناپديد شدن امام موسي صدر و دومي پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود. اين دو واقعه تا حد بي سابقه اي آگاهي سياسي شيعيان را افزايش داده، مجدداً به آنها هويت بخشيد» (Marirus, 1980, p.268).
4-2. ناپديد شدن امام موسي صدر و تقارن آن با پيروزي انقلاب اسلامي
طي بررسي هاي دستگاه هاي قضايي لبنان و ايتاليا و همچنين تحقيقات انجام شده از سوي برخي سازمان هاي بين المللي و واتيکان، ادعاي ليبي مبني بر خروج امام موسي صدر از آن کشور و ورود ايشان به رم تکذيب شد و بدين ترتيب تاکنون سرنوشت ايشان در پرده ابهام باقي مانده است (مرکز مطالعات و تحقيقات امام موسي صدر، همان، ص 24-28).
با ربوده شدن امام موسي صدر، از يک سو شيعيان لبنان رهبر خود را از دست داده بودند و از سوي ديگر اقتدار و کارآمدي رهبران سنتي جامعه شيعه (افرادي همچون کامل اسعد، کاظم خليل و عادل عسيران) در اداره امور شيعيان کاهش يافته بود و آنان ديگر قادر به حفظ موقعيت خود نبودند (رابينوويچ، 1368، ص 95).
گرچه با وضعيت فوق اميد شيعيان در داشتن آينده اي بهتر کمرنگ شد، ولي در اين دوره که احساس مي شد آنان ديگر قادر به حفظ موقعيت خود نباشند، پيروزي انقلاب شيعي در ايران، آنها را به آينده اميدوار کرد.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در اين دوره، زمينه ساز احياي مجدد نهضت شيعي لبنان و الهام بخش رهايي مردم شيعه در مبارزه با اسرائيل شد و اين کشور به مناسب ترين محل رشد و پرورش افکار انقلابي شيعه در آمد؛ بدان خاطر که « سرنگوني حکومت پهلوي موفقيت هايي را که يک جنبش مردمي و سازماندهي شده شيعي با انگيزه هاي ديني مي توانست بدان دست يابد، به اثبات مي رساند» (کديور، 1379، ص 115-116)؛ لذا پيروزي انقلاب شيعي در ايران، ضمن ايجاد اعتماد به نفس در ميان جامعه شيعه لبنان، تبديل به الگويي براي مبارزه عليه اشغال و بي عدالتي در جامعه لبنان شد و شيعيان در اين کشور با کنارگذاردن ساير الگوها و اتخاذ الگوي برگرفته از ايران، به مبارزه براي کسب حقوق خود در جامعه لبنان پرداختند و همچنين از حمايت مستقيم يک کشور انقلابي شيعه برخوردار شدند.
در ادامه با ورود جمهوري اسلامي ايران به صحنه سياسي لبنان، اين کشور به مهم ترين کانال، براي اثرگذاري بر مسئله قدس، فلسطين و منازعه اعراب با رژيم صهيونيستي تبديل شد و شيعيان لبنان نيز با انتقال از حاشيه به مرکز ثقل تحولات، نقش فزاينده اي در تحولات سياسي اجتماعي لبنان بر عهده گرفتند؛ به گونه اي که در حال حاضر بدون در نظر گرفتن ديدگاه ها و خواسته هاي آنان، دستيابي به هر گونه توافق در جامعه فرقه اي طايفه اي لبنان ممکن نمي باشد.
در پي موفقيت هاي حاصل شده از انقلاب اسلامي ايران در لبنان- که مرهون تلاش هاي امام موسي صدر در تهيه مقدمات پذيرش آرمان هاي انقلاب ايران از سوي شيعيان لبنان بوده است- دشمنان جمهوري اسلامي ايران همواره در سه دهه اخير به دنبال آن بودند تا بتوانند با موج اسلام گرايي متأثر از انقلاب اسلامي مقابله نمايند و در حال حاضر نيز طرح مسائلي همچون « خاورميانه جديد» و مبارزه با « هلال شيعي»، حاکي از تلاش بي وقفه و نظام مند جهان غرب به سرکردگي آمريکا و هم پيمانان منطقه اي اش جهت مهار خاورميانه اسلامي با محوريت تفکر شيعي و انقلاب اسلامي ايران مي باشد.
نتيجه
در اواخر قرن نوزدهم که طوايف لبناني با حمايت هاي روز افزون قدرت هاي خارجي، شاهد پيشرفت هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي بودند، شيعيان هنوز به دليل حاشيه نشيني در جنوب لبنان و منطقه بقاع، هنوز نسبت به سايرين عقب بوده، تلاش رهبران طوايف شيعي نيز منجر به پيشرفت جامعه شيعه نشد؛ بدين ترتيب اکثريت شيعيان از لحاظ جغرافيايي در انزوا، از لحاظ سياسي ضعيف و از نظر اقتصادي تابع حکومت خانوداه هاي فئودال باقي ماندند.
در نيمه اول قرن بيستم با همت علمايي چون علامه شرف الدين که باني تجديد حيات و بيداري سياسي شيعه در اين دوره تلقي مي گردد، به تدريج نشانه هاي اوليه تغييرات اجتماعي در ميان شيعيان عيان گشت؛ اما هنوز بسياري از شيعيان از لحاظ فکري به سازمان هاي چپ گراي لائيک و سازمان هاي افراطي عربي وابسته بودند.
با ورود امام موسي صدر به لبنان در نيمه هاي دهه شصت ميلادي، وي ناتواني رهبران سنتي شيعه در رويارويي با مشکلات و پيوستن بسياري از جوانان شيعه به سازمان هاي چپ گراي لائيک را با نگراني شاهد بود؛ لذا ايشان ضمن تکميل اقدامات محروم شرف الدين، اقدامات مهمي به منظور پويايي طايفه شيعه در اين کشور آغاز نمود. براي حل مشکلات طايفه شيعه، ايشان در کنار فعاليت هاي گسترده ديني و فرهنگي خود در مناطق شيعه نشين لبنان، مطالعات عميقي به منظور ريشه يابي عوامل عقب ماندگي شيعيان لبنان به اجرا گذارد و در نتيجه، دو اقدام را براي ارتقاي جايگاه شيعيان در اين کشور ضروري دانست. تقويت داخلي طايفه شيعه و برخورداري از حمايت قدرت خارجي.
به منظور تقويت جايگاه داخلي شيعيان در جامعه لبنان، ايشان علاوه بر تأسيس مؤسسات اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و آموزشي، ايجاد يک ابزار قانوني براي احقاق حقوق طايفه شيعه را حياتي دانسته، علي رغم مخالفت ها و کارشکني هاي رهبران سنتي شيعه و اهل سنت، «مجلس اعلاي شيعه» را تأسيس نمود.
با تشکيل مجلس اعلاي شيعه، گرچه شيعيان ابزار قانوني اول براي کسب قدرت در لبنان را به دست آورده بودند، و با اين حال آيت الله صدر نياز شيعيان لبنان به حمايت يک قدرت پرتوان خارجي را تضمين ديگري براي تقويت اين طايفه به شمار مي آورد. عواملي همچون همکاري ساواک ايران با اسرائيل و طايفه ماروني لبناني و همچنين خانواده هاي سنتي شيعه باعث شد امام موسي صدر با حکومت علوي سوريه به رهبري حافظ اسد دست به ائتلاف سياسي زده، بدين ترتيب سوريه به کمک هاي مالي، سياسي، نظامي و تسليحاتي شيعيان به رهبري امام موسي صدر مبادرت ورزيد.
اهمال و کوتاهي دولت لبنان در قبال مسائل اجتماعي و امنيتي شيعيان به ويژه در جنوب اين کشور، امام موسي صدر را متوجه ايجاد تشکيلات سياسي رسمي در کنار مجلس اعلا براي رفع محروميت از جامعه لبنان بر مبناي عدالت و مساوات براي همگان و برقراري توازن ميان طوايف مختلف با تکيه بر مليت لبناني، « جنبش محرومين» را تأسيس نموده، به منظور تأمين امنيت جنوب لبنان، شاخه نظامي اين جنبش را تحت عنوان « افواج المقاومه اللبنانيه - امل» تأسيس کرد.
گرچه شيعيان با رهبري امام موسي صدر و برخورداري از حمايت کشور سوريه، در صدد بودند به اهداف واقعي خود در جامعه لبنان برسند، ولي در ادامه با شکل گيري جنگ داخلي لبنان و ربوده شدن امام موسي صدر، شيعيان لبنان رهبر خود را از دست دادند و بدين ترتيب آنها در رسيدن به اهداف خود با مشکل مواجه شدند؛ اما با اين حال در دوره اي که احساس مي شد آنان ديگر قادر به حفظ موقعيت خود نباشند، پيروزي انقلاب شيعي در ايران، آنها را به آينده اميدوار کرد.
منابع
1. اباذري، عبدالرحيم؛ امام موسي صدر سروش وحدت؛ تهران: مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي، 1383.
2. ـــــــــــ ، امام موسي صدر اميد محرومان؛ تهران: جوانه رشد، 1381.
3. احمدي، بهزاد؛ « شيعيان لبنان و توسعه نفوذ اجتماعي»؛ پگاه حوزه، ش 190، 1385.
4. اسداللهي، مسعود؛ از مقاومت تا پيروزي؛ تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات انديشه سازان نور، 1379.
5. امين، سيد محسن؛ خطط جبل عامل؛ بيروت: دارالعالميه، 1983.
6. بولس، جواد؛ تاريخ لبنان؛ بيروت: دارالنهار للنشر ، 1973.
7. چمران، مصطفي؛ لبنان؛ تهران: بنياد شهيد چمران، 1362.
8. حجتي کرماني، علي؛ لبنان به روايت امام موسي صدرو دکتر چمران، تهران: قلم، 1364.
9. حر عاملي، شيخ محمد بن الحسن؛ امل الامل؛ تحقيق السيد احمد الحسين؛ بغداد: مکتبه الاندلس، [ بي تا].
10. حسينيان، مير مسعود؛ لبنان: تاريخچه و احزاب مسيحي؛ تهران: نيستان، 1380.
11. حماده، سعدون؛ تاريخ الشيعه في لبنان؛ بيروت: دارالخيال، 2008.
12. حيدر، عاکف؛ الاشياء باسمائها من اجل لبنان افضل؛ بيروت: شرکت المطبوعات للتوزيع و النشر، 1995.
13. خلجي، عباس؛ « روند شکل گيري و دگرگوني جنبش امل؛ ماهنامه خبري تحليلي نهضت، س2، ش 23، 1381.
14. دعوتي، مير ابوالفتح، مسلمين شيعه در لبنان؛ تهران: آثار بعثت، 1352.
15. رابينوويچ، ايتامار؛ جنگ براي لبنان؛ ترجمه جواد صفايي و غلامعلي رجبي يزدي؛ تهران: سفير، 1368.
16. شرف الدين، حسين؛ الامام السيد موسي صدر؛ بيروت: دارالنهار، 1972.
17. صيلبي، کمال سليمان؛ تاريخ لبنان الحديث؛ بيروت: دارالنهار، 1972.
18. طاهري، مهدي؛ « مصاحبه چاپ نشده با طلال سلمان، سردبير و صاحب امتياز روزنامه السفير لبنان در بيروت»؛ 1386/2/29.
19. ــــــــــــــــ ؛ «مصاحبه چاپ نشده با سيد صدرالدين صدر، در مؤسسه الامام الموسي الصدر در بيروت»؛ 1386/2/28.
20. عاملي، محمدتقي آل فقيه؛ جبل عامل في التاريخ؛ بغداد: دارالساعه، 1346.
21. عليزاده، هـ؛ فرهنگ سياسي لبنان؛ ترجمه محمدرضا گلسرخي و محمدرضا معماري؛ تهران: سفير، 1368.
22. غريبه، حسين؛ « معمار هويت: بررسي نقش امام موسي صدر در شکل بندي هويت شيعي لبنان»؛ ترجمه سيد کاظم سيد باقري؛ پگاه حوزه، ش 184، 1385.
23. غريب، حسن. خ؛ نحو تاريخ فکري سياسي لشيعه لبنان؛ بيروت: دارالکنوز الادبيه، 2000.
24. فضل الله، حسن: الخيار الاخر: حزب الله، سيره الذاتيه، الموقف؛ بيروت: دارالهادي، 1994.
25. قوچاني، محمد؛ « جغرافياي تاريخي شيعيان اتحاد شيعيان ايران و لبنان» ؛ روزنامه شرق، 1385.
26. کماليان، محسن و علي اکبر رنجبر کرماني؛ عزت شيعه؛ تهران: صحيفه خرد، 1386.
27. کديور، جميله؛ رويارويي انقلاب اسلامي ايران و امريکا؛ تهران: اطلاعات ، 1379.
28. گلي زواره، غلامرضا؛ «سيري در تاريخ و جغرافياي لبنان»؛ مجله مکتب اسلام؛ ش 10، 1381.
29. لوتسکي، و؛ تاريخ عرب در قرون جديد؛ ترجمه پرويز بابايي؛ تهران: چاپار، 1354.
30. محمدي، منوچهر؛ بازتاب جهاني انقلاب اسلامي؛ تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، 1385.
31. مرادي، فرشته؛ نگاهي به زندگي و مبارزات امام موسي صدر؛ تهران: کتاب دانشجويي، 1374.
32. مرکز مطالعات و تحقيقات امام موسي صدر؛ اسرار ربوده شدن امام موسي صدر؛ تهران، 1380.
33. معيني آراني، مصطفي؛ ساختار اجتماعي لبنان و آثار آن؛ تهران: وزارت امور خارجه، 1372.
34. مهاجر، جعفر؛ التأسيس لتاريخ الشيعه في لبنان و سوريه؛ بيروت: دارالملاک، 1992.
35. ميرقان، صابرينا؛ حرکه الاصلاح الشيعي؛ ترجمه عن الفرنسيه هيثم الامين؛ بيروت: دارالنهار، 2003.
36. نادري سميرمي، احمد؛ لبنان، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي وزارت امور خارجه، 1376.
37. نانته، ژاک؛ تاريخ لبنان؛ ترجمه اسدالله علوي؛ مشهد: آستان قدس رضوي، 1379.
38. يزدي، ابراهيم؛ « نقش امام موسي صدر در لبنان و انقلاب ايران»؛ يادنامه امام موسي صدر، ويژه نامه تاريخ و فرهنگ معاصر؛ به کوشش سيد هادي خسروشاهي؛ قم: مرکز بررسي هاي اسلامي، 1375.
39. Binder,Leonard; Politics in Lebonan; New York, 1966 Buheiri, M.R.Intellectual Life in the Arab-east 1890-1939; Beirut, 1981.
Fawaz, Leila Tazari; Merchants and Migrants in Nineteenth-Century Beirut; Cambridge: mass, 1983.
Marirus, Deeb; Lebanon: prospects for national reconciliation in the MID ; Middle East Jounal No 2, 1980.
Olmert, Joseph; The Shiites Of Lebanon; In Martin Kramer, Shiism Resistance and Revolution, Londan, Menasell Publication, 1987.
منبع: فصلنامه شيعه شناسي شماره 24
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}